ندایی از درون تو را میخواند و تو بیقرار میشوی و آنچنان که تاب و توانت را میرباید چیزی از درون دائم دلت را میفشارد ندایی همواره در گوش جانت میپیچد نامی را همواره برایت تکرار میکند.
نام کربلا را ندای ملکوتی دائم نجوا میکند «بیا تا برویم» میگویی کجا؟ میگوید حسین (ع) «کربلا منتظر ماست» و بارها و بارها صدایت میزند بیا تابرویم بیا تا برویم جان عاشق هم که از ازل گرفتار عشق است.
«ان لقتل الحسین حراراه فی قلوب المومنین لاتبرد ابداً» همانا به خاطر شهادت حسین (ع) در قلوب مؤمنان گرمایی است که هرگز سرد وخاموش نخواهد شد؛ همچون اسپندی بر سرآتش میشوی، آتش عشق شعله میکشد و سخن عاشق این است:
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
آری زیارت اربعین و پای پیاده تا حرم جانان رفتن عاشقانه آغاز میشود و عاشقانه ادامه پیدا میکند و عاشقانه ختم میشود؛ آنان که گام در مسیر نهادند به حرم جانان رسیدند زائر شدند و نائل شدند به وصال رسیدند و اما آنان که جا ماندهاند؛ باید چه کنند؟
در این نوشتار با نگاهی به زیارت اربعین نکاتی چند برای جاماندگان از پیاده روی اربعین میگوییم.
شور حسینی را با اشکهای روان حفظ کنید:
اَلسَّلامُ عَلی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
سلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
سلام بر آن بزرگواری که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشک روان گردید.
در اوایل زیارت اربعین با چنین جملاتی مواجه میشویم گویا به ما چنین توصیه میکند که ای کسانی این زیارت را تلاوت میکنید در هر کجا که هستید ارتباط عاطفی خود را با حسین (ع) حفظ کنید؛ یاد مظلومیت حسین (ع) هیچگاه فراموشتان نشود؛ یادتان باشد که حسین (ع) مظلوم شهید شد؛ یادتان باشد و بر این یادآوری بگریید.
چرا که او کشته اشکهای روان است، گریه حفظ ارتباط عاطفی میان حسین (ع) وعاشقان اوست؛ گریه بر حسین (ع) فقط مختص محرم نباشد و هر از چند گاهی با یاد مصائب و مظلومیتش بگرییم، چراکه حفظ ارتباط با کشتی نجات همواره لازم است.
جانش را داد برای نجات شما از جهالت وسرگردانی در گمراهی
وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ
و جان خود را در راه تو داد تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانی و سرگردانی (در وادی) گمراهی
انسان در عرصه معرفت به حسین باید به یک نکته بسیار مهم توجه کند حسین (ع) میتوانست با یزید بیعت کند و جان خود واطرافیانش را حفظ کند میتوانست از کربلا بگریزد، اما او پایمردی نمود ایستاد و علیه ظلم و فساد شمشیر کشید جان و خونش را در این راه داد تا مسیر حق گم نشود، جهل حاکم نشود، برای آیندگان نیز راه نورانی حق همواره مشخص باشد و با کرامتش بتواند دستگیر جاهلان و گمراهان گردد.
انسان محب وقتی به اینجا میرسد قلبش از عشق حسین مالامال میشود، دلش برای حسین (ع) میتپد و اشکش سرازیر میشود که تو به کشته شدن خود و اصحابت و اسیر شدن خاندانت راضی شدی تا دستگیر من شوی و این بخشی از معرفت و حسینشناسی است؛ معرفتی که آتش عاطفه را شعلهورتر میسازد.
شهادت سعادتی است که حسین نیز بدان مفتخر است.
اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّک وَابْنُ وَلِیِّک وَ صَفِیُّک وَابْنُ صَفِیِّک الْفاَّئِزُ بِکرامَتِک اَکرَمْتَهُ بِالشَّهادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَهِ
خدایا من به راستی گواهی دهم که آن حضرت ولی (و نماینده) تو و فرزند ولی تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود که کامیاب شد به بزرگداشت تو، گرامیش کردی به وسیله شهادت و مخصوصش داشتی به سعادت
حسین (ع) هر چند امام بود و مقام خلیفه اللهی وحجت اللهی داشت و خود کریم و از اولاد کرام بود، اما از مقام خلیفه اللهی و حجت اللهی باکرامت تر نیز وجود دارد؟
بله و این مقام همان است که خداوند با هدیه آن به امام حسین (ع) او را بزرگ داشت؛ کرامتی مضاعف از افتخار مقام خلیفهالله کرامت شهادت خدا حسین (ع) را با شهادت اکرام کرد و به واسطه شهادت سعادتمندش گردادند؛ آری مقام شهادت مقامی بس عظیم است که هر مؤمنی موظف است که حب شهادت را در دلش حفظ کند و بداند که کشته شدن در راه حق مقامی بس عظیم و عظمتی فرای جایگاه حجت اللهی و این معرفتی بسیار بزرگ است.
منبع: فارس
انتهای پیام/

































