به قدمت اساطیر
به قدمت اساطیر

شهر دماوند، تاریخی کهن دارد. آثار و کتاب‌های به یادگار مانده از سده‌های گذشته در دلشان از جایگاه تاریخی این شهر حکایت‌ها دارند. دماوند از معدود شهرهایی است که نامشان را در اساطیر ایران‌زمین هم می‌توان سراغ گرفت.

یادداشت میثم غلامپور به مناسبت سالروز ثبت شهر دماوند در فهرست آثار ملی:

شهر دماوند، تاریخی کهن دارد. آثار و کتاب‌های به یادگار مانده از سده‌های گذشته در دلشان از جایگاه تاریخی این شهر حکایت‌ها دارند. دماوند از معدود شهرهایی است که نامشان را در اساطیر ایران‌زمین هم می‌توان سراغ گرفت. برای نمونه، در روایات اساطیری، از کیومرث به عنوان «اولین کسی که بنای شهر نهاد» یاد کرده‌اند۱ و بعضی از روایات، نخستین شهری که به دست او ساخته شد را دماوند دانسته‌اند.۲ بر پایه برخی روایات اساطیری، زادگاه منوچهر هم یکی از دو شهر دماوند یا ری بوده است.۳

درباره حضور آریایی‌ها در فلات ایران بعضی‌ از تاریخ‌نگاران معتقدند دماوند نیز یکی از مناطقی بوده که آریایی‌های مهاجر برای سکونت خود پسندیده و پس از اشغال سیستان و جنوب خراسان در آن ساکن شده‌اند.۴ ذکر نام دماوند در کتیبه‌های معروف شاپور اول در نقش‌رستم فارس و نرسی در پایکولی عراق و اشاره به حکومت این ناحیه در این دو کتیبه۵ و همین‌طور در آثاری کهن ازجمله نامه معروف تنسر به گشنسب۶ مربوط به اوایل دوره ساسانی یا بُندَهِش۷ از کتاب‌های مهم و کهن زردشتی به زبان پهلوی، در کنار هم از جایگاه تاریخی و کهن دماوند خبر می‌دهند.

برای چنین جایگاهی، مهر تائیدهای دیگری هم می‌توان برشمرد؛ ازجمله اینکه حاکمان این شهر در هنگام ظهور اسلام، عنوانی خاص و به‌اصطلاح پرطمطراق داشتند به نام مَصمُغان. این عنوان را حاکمان دماوند، حداقل از اواخر ساسانیان تا حدود یک قرن و نیم بعد از هجرت، با خودشان یدک می‌کشیدند. درباره معنای چنین عنوانی نوشته‌اند: «مصمغان -معرّب مس‌مغان- مه‌مغان است. مس به معنی بزرگ و مغان مجوس است، پس معنی آن بزرگ مجوس باشد»۸

با توجه به چنین جایگاه و پیشینه کهنی، توصیفی که ژاک دمورگان در کتاب هیئت علمی فرانسه در ایران درباره دماوند ارائه کرده، منطقی به نظر می‌رسد. دمورگان فرانسوی که در سال ۱۸۹۰م گذرش به شهر دماوند افتاده بود، بر اساس شواهد باستان‌شناختی، اهمیّت این شهر را این‌طور توصیف می‌کند: «یکی از قدیمی‌ترین مراکز این مناطق بدون شک شهر دماوند است. این شهر همیشه کمتر از ری نزدیک تهران که نقش یک پایتخت را داشته، معروف بوده است، لیکن اگر من از روی سکّه‌هایی که در آنجا یافت می‌شوند، قضاوت کنم، این شهر کمتر از ری قدیمی نیست»۹ با درک این جایگاه تاریخی، شناخت بهتر میراث تاریخی و فرهنگی این شهر و تلاش برای حفظ آن ضروری به نظر می‌رسد.

پی‌نوشت:

  1. حسینی‌قزوینی، شرف‌الدین فضل‌الله (۱۳۸۳). المعجم فی آثار ملوک العجم، تصحیح احمد فتوحی‌نسب، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ص ۶۳٫
  2. ابن اثیر (۱۳۷۱). تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، جلد اول، تهران: علمی، ص ۲۳۷٫
  3. طبری، محمّد بن جریر (۱۳۷۵). تاریخ طبری؛ تاریخ الرّسل و الملوک، جلد اوّل، چاپ پنجم، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، ص ۲۸۸٫
  4. پیرنیا، حسن (۱۳۷۵). تاریخ ایران باستان، تهران: دنیای کتاب، ص ۱۵۷٫
  5. فرای، ریچاردنلسون (۱۳۸۰). تاریخ باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران: علمی و فرهنگی، ص ۵۹۵ و ۶۰۲٫
  6. تنسر (۱۳۵۴). نامه تنسر به گشنسب، به تصحیح مجتبی مینوی، گردآورنده تعلیقات: مجتبی مینوی و محمّداسماعیل رضوانی، چاپ دوّم، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ص ۴۹٫
  7. بندهش (۱۳۸۵). فرنبغ دادگی، گزارنده: مهرداد بهار، چاپ سوّم، تهران: توس، ص ۱۳۴٫
  8. یاقوت‌حموی، یاقوت‌بن عبدالله (۱۳۸۳). معجم‌البلدان، ترجمان علینقی منزوی، جلد اول، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ص ۲۲۰٫
  9. دمورگان، ژاک (۱۳۳۸). هیئت علمی فرانسه در ایران، ترجمه و توضیح کاظم ودیعی، جلد اوّل، تبریز: انتشارات چهر، ص ۲۴۷٫