قلب خبرنگاران برای تکتک آرزوها، خواستهها و دردهای مردم میتپد؛ کاش همانطور که خبرنگاران سختکوش به فکر پیگیری مشکلات مردم هستند، مسؤولان نیز قدری بیشتر به فکر بازگشایی بنبستهای رسانه باشند.
سپیده تقیبخشی در یادداشتی به مناسبت روز خبرنگار نوشت: صبح زود از خواب بیدار شده و صبحانه را خورده و نخورده، جامه رزم بر تن میکنند، از سر صبح تا هر زمان که کاری از دستشان برآید در ادارات و خیابانها پرسه زده و سعی میکنند تا حد ممکن، گره از مشکلات مردم باز کنند.
بله، خبرنگاران را میگویم، همان افرادی که در گرما و سرما، ایام تعطیل و غیر تعطیل، سنگ مردم را به سینه زده و سعی در شفافسازی و احقاق حقوق آنها دارند.
خبرنگاران در کنار مردم ایستاده و هر آنچه در زندگی آنها مؤثر بوده را پیگیری میکنند، اگر زحمات این قشر زحمتکش نباشند، مردم از هیچ اتفاقی که در دنیای اطرافشان رخ میدهد، مطلع نشده و روزگار را در بیخبری طی میکنند.
آنها بیمنت میکوشند و برایشان فرقی ندارد که به اصلاح «سلبریتی» باشند یا نباشند، برایشان فرقی نمیکند که آیا مردم آنها را میشناسند یا نه، فقط و فقط میکوشند و میکوشند.
انتشار خبر واریز یارانه اندک که برای برخی افراد مبلغ زیادی است، دل خبرنگار را شاد میکند، پردهبرداری از کلاهبرداریهای کلان، تولید داروهای ضد سرطان، دستگیری سارقان و احقاق حقوق مردم، همه و همه منجر به شادی دل مردم و به تبع آن خبرنگاری میشود که لبخند رضایت بر دل هموطن نشانده است.
شاید دوستان و آشنایان با شنیدن حقوق دریافتی ما خبرنگارها، شوکه شده و باور نکنند که برای به دست آوردن «یک لقمه نان حلال» چه مشقتهایی را متحمل میشویم، اما همین که بتوانیم مردم را از اخبار پیرامون خود مطلع کنیم برایمان کافی است.
در فاجعه منا، بسیاری از هموطنان ما منتظر دریافت اخبار از خانواده و دوستان خود بودند و این بار سنگین، بر دوش خبرنگارانی بود که لحظه به لحظه پیگیر ماجرا بودند؛ حوادث تروریستی، زلزله و سیلها و هزاران خبر دیگر، تنها توسط خبرنگاران همیشه در صحنه، به گوش مردم میرسید تا مرهمی بر داغ دلشان باشد.
زندگی بدون خبر یعنی مرگ
به نظر میرسد که اگر بگوییم زندگی بدون خبر یعنی مرگ، گزافهگویی نیست، چراکه امروزه با پیشرفت زندگی و تکنولوژیهایی که لحظه به لحظه شاهد آن هستیم، بیخبری موضوع خندهداری است.
هرچند در این مسیر نیز تعداد «خبرنگارنماهایی» که تنها عنوان خبرنگار را یدک میکشند کم نیست، اما روی سخن ما با افرادی است که در این راه موی سپید کرده و صورتشان چین و چروک برداشته است.
همان خبرنگارانی که دوشادوش همه اقشار جامعه ایستاده و حتی در مواردی بیشتر از مردم عادی غصه در دل دارند، همان خبرنگارانی که با وقوع زلزله، سیل، حادثه سانچی و هزار و یک حادثه دیگر در محل حاضر شده و دلشان برای آسیبدیدگان و خانوادههایشان آتش گرفت.
خبرنگارانی که با داشتن سابقه کاری درخشان و طولانی، هنوز طعم شیرین صاحب خانه شدن را نچشیدهاند، اما زمانی که خبر تحویل واحدهای مسکن مهر را منتشر میکنند، دلشان غرق شادی میشود.
قلم این خبرنگاران از جنس طلاست، چراکه قلبشان برای تکتک آرزوها، خواستهها و دردهای مردم میتپد؛ دستشان را باید بوسید؛ کاش همانطور که خبرنگاران سختکوش به فکر پیگیری مشکلات مردم هستند، مسؤولان نیز قدری بیشتر به فکر بازگشایی بنبستهای رسانه بوده و در جهت کمک به این قشر زحمتکش، تلاش بیشتری کنند.
کاش رسانه در دماوند نیز تنها به نامگذاری یک کوچه ختم نشود، آن هم یک کوچه بنبست، چرا که باز کردن گره از دستان رسانه، به معنای گره گشایی از کار مردم است.
انتهای پیام/پ

































